آموزش ریاضی بر اساس ساخت گرایی

نبی اله  ابراهیمی

دبیر ریاضی و عضو هیئت علمی خانه ریاضیات شهرستان کاشمر


چکیده:

ما دائما درجستجوی روش های بهتر یادگیری و یاددهی هستیم. پژوهشگران و معلمان دریافته اند که به کارگیری روشهای سنتی سبب کاهش مداوم فهم ودرک دانش آموزان ومشغول شدن آنان به دانش انفعالی در همه سطوح تحصیلی وحتی دانشگاه ها شده است. در دنیای پرشتاب علم‌، آن چه از یک فرد پس از اتمام تحصیلات مدرسه‌ای یا دانشگاهی انتظار می‌رود، داشتن یک بانک اطلاعاتی غنی در ذهن نیست، بلکه تشخیص نیازها، مهارت انتخاب اطلاعات و داده‌ها در راستای هدفی معلوم، نحوه  به‌کارگیری اطلاعات و برقراری ارتباط بین معلومات، دانش و مسائل جهان واقعی است. به نظر می‌رسد، در آینده و هم‌اکنون جوامع، نیازمند نظام‌ها و برنامه‌های آموزشی باشند که بر مبنای کاوش و پژوهش، دیسیپلین یک پارچه و کشف و گسترش روابط بین بخش‌های مختلف دانش بنا شده است.

نظام‌های آموزشی جهان برای برطرف کردن معضلات موجود به دنبال تغییر واصلاح روش‌ها و سیاست‌های پیشین خود هستند. در میان راه حل‌ها و پیشنهادات گسترده موجود، ساخت و سازگرایی ، می‌تواند پاسخی به روند پرشتاب گسترش علم و نیاز فزاینده به یادگیری وسیع‌تر و سریع‌تر علوم باشد. به‌جای آن‌که دانش از پیش‌ساخته شده را به دانش‌آموزان انتقال دهیم می‌توان تدبیری اندیشید که دانش‌آموز خود به تولید علم بپردازد. ساخت‌گرایی از نقطه نظر آموزش ریاضیات، روشی است که دانش‌آموزان خود، دانش ریاضیات خود را به ‌طور فعالی بر پایه دانش پیشین می‌سازند، بنابراین دراین روش، دانش آموز نقش اساسی را ایفا می کند. دراختیارگذاشتن ابزارلازم، ایجاد شرایط مناسب وآموزش چگونه ساختن دانش لازمه این کاراست. ساخت و سازگرایی درآموزش ریاضیات نوین، بالاترین جایگاه را در میان دیگر نظریه‌های یادگیری و آموزش داراست. درفرآیند تدریس ساخت گرایی معلم و همه ی امکانات تسهیل کننده هستند و جزو خدمات آموزشی به حساب می آیند. جستجوی فعالانه فراگیرندگان از طریق فعالیت های گوناگون برای کشف راه حل ها، مفاهیم،اصول و قوانین، یکی از اهداف مهم در این روش است. داشتن روحیه ی کاوشگری برای ایجاد سؤال، طراحی،اجرا، ابداع و به دست آوردن جواب، از ویژگی های ساخت گرایی است. هدف این نوشتار بررسی ساختار‌گرایی درحوزه آموزش ریاضی و ارایه نمونه تدریسی براساس ساخت گرایی برای معلمین است.

کلید واژه ها: ساخت گرایی، مشخصه ،الگوی تدریس ساخت گرایی، مفاهیم، اجرا، اصول وکاربرد 

 

مقدمه:

  درحال حاضر،روش های تدریس مبتنی به یادگیری فعال هستند. درمکتب رفتاری،تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار دانش آموز را یادگیری می گویند. هرگونه تغییر رفتار، یادگیری است ؛ برای مثال، وقتی دانش آموز تعریف زاویه ی محاطی را نمی داند و درجریان تدریس آن را متوجه می شود، می گوییم او یاد گرفته است.

این نوع نگاه به آموزش و تعریف یادگیری ، منجر به روش های تدریس معلم محور شد که در آن معلم نقش اصلی را در فرآیند آموزش داشته و تمام همت و دقت خود را صرف یاددادن به دانش آموز می کند . در این حالت ، دانش آموز منفصل و منتظر شنیدن حرف های معلم است .

  پس ازرفتارگراها و با ظهور مکتب شناختی، انتقاد های زیادی به این نوع آموزش و تعریف یادگیری شد. شناخت گراها معتقد بودند که این گونه آموزش ، دانش آموزانی به بار می آورد که انبوهی از دانش ها و اطلاعات را به خاطر سپرده اند اما توانایی استفاده و به کار بردن آن ها را ندارند. ضمن آن که آموزشی که در آن دانش آموز نقش نداشته باشد پایدار نخواهد ماند و انگیزه های یادگیری را کم کم از بین خواهد برد.

  « درریاضیات،دانش به هر میزان هرگز به معنای در اختیار داشتن نیست؛بلکه دانستن مرموز وچگونگی به کارگیری اطلاعات،دانش است. دانستن ریاضیات؛یعنی توانایی انجام دادن آن، به عبارت دیگر به کارگیری روان ریاضی برای حل مسایل، نقد و موشکافی استدلال ها، پیدا کردن اثبات ها واز همه مهم تر شناخت مفاهیم ریاضی از بطن یک وضعیت محسوس وحقیقی یا استخراج آن مفاهیم از وضعیت مورد نظر است .»

  عباراتی مثل جملات فوق، بیانگر نگاهی دیگر به یادگیری است. دراین نگاه وقتی می گوییم یک دانش آموز یادگرفته است که توانایی به کار گیری را کسب کرده باشد.

  درنظریه ساخت گرایی constructivism (ساخت و سازگرایی) نگاه بالا عمیق تر شده است. دراین نظریه وقتی می گوییم یک دانش آموز یادگرفته است که خود دانش و مفهوم مورد نظررا کشف یا تولید کند و یا آن را بسازد. در این جا یادگیری ، یعنی تولید دانش .

ساخت‌گرایی چیست؟

ساخت‌گرایی اشاره براین دارد که یادگیرنده دانش را برای خودش وتوسط خودش می سازد هر فراگیر گاه به طور جمعی وگاه به صورت انفرادی معانی را می سازد.او یاد می گیردکه ایجاد معانی همان یادگیری است و نمی توان این یادگیری را به روش دیگر به دست آورد.

کانون توجه ساختارگرایی بردرک وفهم است،واین مهمترین دلیل برای جایگزین شدن بسیارسریع ساختار گرایی به جای نظریه رشد شناختی به مثابه پایه واساس تحقیقات و روش های عملی آموزش علوم است.

مفهوم ساخت‌گرایی درآموزش ریاضی

  ساخت‌گرایی که در معنی عام خود با فلسفه درارتباط است،از نقطه نظر آموزش ریاضیات،روشی است که دانش‌آموزان خود،دانش ریاضیات خود را به‌طورفعالی بر پایه دانش پیشین می‌سازند.دانش به محتوای ذهنی فرد اتلاق می‌شود ونه دانش رسمی ‌وساختن نتیجه فعالیت ذهن است.منظورازساختن‌،کاربا جورچین‌ها، ‌مکعب‌ها‌،یا ساختن اعداد منطقی از روی اعداد اعشاری ویا انجام یک اثبات نیست،گرچه انجام هریک از اینها ممکن است منجربه ایجاد ساخته‌های ذهنی گردد.دانش جدید از درون دانش پیشین بیرون آمده و بر پایه آن ساخته می‌شود. دانش چیزی بیش از حقایق به‌خاطر آورده شده است (مانند اصل فیثاغورس یا فرمول محاسبه مساحت مثلث). دانش ساختارهای وسیعی از مفاهیم ذهنی را دربر می‌گیرد که به فرد اجازه  هرگونه تعبیروتفسیرازمعنی واژگان، به‌خاطرآوردن مطالب ویا جست‌وجوی موثردریک حوزه جدید ریاضی را می‌دهد.

ساخت‌گرایی استعارات آموزشی همچون انتقال و دریافت را که خلق ریاضیات درخارج از ذهن فرد یادگیرنده را پیش‌فرض می‌داند،رد می‌کند.ون گلسرفلد رفتارگرایی اسکینر را آنتی‌تزی در برابر ساخت وسازگرایی می‌داند که ادراک اساس آن است.

  وظیفه یک معلم با دیدگاه ساخت و سازگرایی،خلق محیطی مناسب برای دانش‌آموزان است تا معانی ریاضیات خود را بسازند؛دانستن،مرحله‌ای انعطاف‌پذیر و سازگارشونده است که واقعیتی تجربی را سازماندهی می‌کند.ساخت‌گرایان رادیکال سعی دارند نشان دهند که چگونه نمادها و فرم‌های موجود درریاضیات با فلسفه‌شان سازگار است.علائم ریاضی راهنمای ذهن و اندیشه هستند،‌همان‌گونه که اثاثیه موجود در یک اتاق حرکت درآن اتاق را جهت می‌دهند، (1991) علائم و نشانه‌های ریاضی ادراک ریاضیات را تحکیم می‌کنند، یادگیرنده نیاز دارد چگونگی استفاده از نمادها را درک کند.

  محیط آموزشی که ساخته می‌شود فقط درحوزه فهم و ادراک یادگیرنده معنا می‌یابد و خارج از آن موجودیت مستقلی ندارد.رنسیک درارتباط با ساخت‌گرایی بیان می‌کند:

  معانی توسط ابزار ادراکی فرد ساخته می‌شوند.افراد با جداسازی افکار پراهمیت و کم‌اهمیت و ایجاد ارتباط بین اندیشه‌ها و نظرات گوناگون، ذهن خود را سازماندهی می‌کنند.درعین حال آنها ذهن خود را برای پذیرش نظرات و اندیشه‌های نوکه حاوی اطلاعات جدیدند،سازگار می‌نمایند.سازگاری به دو شکل صورت می‌پذیرد: همسان‌سازی و تطابق. در شکل اول اطلاعات جدید به‌سادگی به نظام ادراکی موجود اضافه می‌شود. در نوع دوم نظام ادراکی فرد باید به‌گونه‌ای تغییر یابد که با اندیشه و ایده نو تطبیق یابد.

تاریخچه

  اگرچه ساخت‌گرایی در آموزش،درسال‌های اخیر به شهرت رسیده است،ولی ریشه تفکر آن به عهد عتیق بازمی‌گردد.سقراط درخیابان‌های آتن با مردم عادی به گفت‌وگو می‌نشست و پرسش‌های کلیدی ذهن ایشان را جست‌وجو می‌کرد.سقراط‌شناس مشهور انگلیسی،‌ هارولد تارانت، درباره روش پرسشگری سقراط می‌نویسد:    می‌دانیم که سقراط ادعا می‌کرد که درس دستورالعمل نمی‌دهد. او تنها راهنمایی می‌کند و پایه‌های بحث را می‌سازد.سقراط باورداشت که آموزش مطمئن ساختمانی است که آزادانه بر تجربه خود دانش‌پژوه استوار شود. هدف گفت‌وگو و پرسشگری سقراطی، جست‌وجوی دریچه‌های جدید برای شناخت است و نه تحویل دادن دیدگاههای سنگ شده و قالبی.کانت(1780) نیز بیان می‌کند تجزیه و تحلیل منطقی اعمال واهداف، منجر به رشد دانش می‌گردد و با این دیدگاه تجربه شخصی هر فرد دانش وی را می‌سازد.

  بین سال‌های 1710-712 و سال‌ها قبل از کانت، ویکو گیامباتسیا نظر ساخت‌گرایانه خود را چنین بیان می‌کند: ذهن بشر تنها قادر به فهم دانشی است که آن را ساخته است. درمیان نویسندگان و فلاسفه اخیر، کوهن و روتری بارزترین دیدگاههای ساخت‌گرایانه را درنوشته‌های خود منعکس کرده‌اند.

  آغازگرتفکروفعالیت‌های مربوط به ساخت‌گرایی دردوره معاصر پیاژه است،با این حال بیش از یک قرن پیش ازوی، هنریک پتسالوتزی سوئیسی به نتایج مشابهی دست یافته بود.وی معتقد بود که مراحل آموزش باید بر اساس رشد طبیعی کودک و مبتنی بر احساسات وی صورت پذیرد. نوآوری تربیتی منصوب به پتسالوی این بود که کودک نه از طریق کلمات بلکه از طریق احساسات خود آموزش می‌بیند.وی تاکید داشت که برنامه آموزشی باید با تجارب کودک درمحیط خانه و زندگی خانوادگی وی اتصال یابد.با این همه پیاژه به عنوان پدرساخت‌گرایی نوین شناخته می‌شود.

تاکید بر یادگیری به جای عملکرد وآموزش

  پایه های رفتاری طراحی آموزشی دراین فرضها ریشه دارد:اگر شما درباره دانش آموزانتان وآنچه که باید به اندازه کافی اطلاعات داشته باشید می توانید راهبردهایی انتخاب کنید ومدلهای آموزشی بسازید که سبب تغییرات قابل پیش بینی دردانش و مهارت این دانش اموزان شود. تنها راه اگاهی از اینکه آیا در این راه موفق بوده اید یا نه مشاهده عملکرد دانش آموز است.

  چنین تاکیدی برآموزش وعملکرد وتدریس دانش و مهارت بنیادی درحیطه های اطلاعاتی نسبتا نظام یافته موثربوده است.اما پاسخهایی که طراحان آموزشی به این مقاله ها داده اند چیرگی بردانشی درحیطه های بدون ساختاریا غیر نظام یافته را طلب می کند.دراینجا پیچیدگی چیزی که باید آموخته شود پیش بینی رفتار دانش آموز را مبهم می سازد.به این سبب تعیین عملکرد قابل قبول برای دادرسی مشکل می شود این امربه برداشت متفاوتی از راهبردهای آموزشی نیاز دارد.

  به طورسنتی اهداف کلی و جزیی را تدوین کنندگان برنامه وطراحان آموزشی تعیین می کنند.راهبردهای آموزشی را طراحانی انتخاب می کنند که انتظار می رود این اهداف را به دانش آموزان بیاموزند. بنابراین هم محتوا و هم راهبرد از بیرون به دانش آموزان تحمیل می شود.

  اما درآموزشهای مبتنی برساختارگرایی دانش آموزان راهبردهای یادگیری و غالبا اهداف کلی وجزیی خود را انتخاب وتدوین می کنند.دراینجا طراح به جای تجویز راهبردهای آموزشی به دانش آموز از انواع متفاوتی از راهبرد استفاده می کند.این راهبرد به طراح امکان می دهد تنها درهنگام بروز نیاز دانش آموزان را هدایت کند وشیوه خاصی ازیادگیری را به او تحمیل نکند.درنتیجه ساخت گرایان بر آموزش وعملکرد تاکید نمی ورزند.بخش اعظم مسولیت تصمیم گیری برای یادگیری یک موضوع ونحوه یادگیری آن به دانش آموز واگذار می شود.نقش معلم یا نظام آموزشی آن است که ازآنچه دانش آموز قصد دارد بیاموزد پشتیبانی کند.

  با تاکید بریادگیری دراین رویکرد بر توانایی وسیع وعمدتا نادیده گرفته شده دانش آموزان در پدید آوردن تفسیرهای بدیع برای خود و بر درگیری فعالانه با امور تا جذب کامل آنها سرمایه گذاری می شود. همچنین این روندباعث می شود که طراحان به جای اینکه رویه های منظور شده درالگوی طراحی آموزشی را به طور مکانیکی اعمال کنند با استفاده از اطلاعاتی که درمورد نحوه تفکر و یادگیری افراد به دست می آورند به استدلال بپردازند. این نحوه استدلال از نظریه اساسی یادگیری باعث می شود که طراحان هنگام مواجه شدن با مسایلی که از ناکارامدی تجویزهای نظریه آموزشی ناشی می شود آسان تر با این مشکلات برخورد کنند.

مشخصه های ساختارگرایی

  فیلسوفی به نام فیلیپس سه مشخصه روشن برای ساختارگرایی ذکرمی کند.ما این سه مشخصه را با عنوان یادگیری فعال و یادگیری اجتماعی و یادگیری خلاقانه می شناسیم.

یادگیری فعال: به دست آوردن فعالانه دانش و اطلاعات ومفاهیم. ساختارگرایی معمولا نقش فعالی برای یادگیرنده در نظر می گیرد. او به جای اینکه فقط بشنود بخواند و به حل تمرینات کاملا تکراری و عادی بپردازد باید بحث کند فرضیه بسازد تحقیق و طراحی کندو دیدگاههای دیگران را دریافت دارد.

یادگیری اجتماعی: بنا کردن دانش و مفاهیم به صورت اجتماعی و همراه با دیگران.ساختارگراها اغلب تاکید می کنند که دانش و مفاهیم تا حد زیادی اجتماعی هستند و نمی توانیم آنها را به طور انفرادی بنا کنیم. ما از طریق گفتگو با دیگران به مفاهیم دست می یابیم .

یادگیری خلاقانه: خلق کردن یا دوباره پدید آوردن مفاهیم و دانش ها. ساختارگرایان فرض را بر این می گذارند که دانش آموزان باید خودشان دانش را خلق کنند . این کافی نیست که یادگیرنده در موضع فعال قرار بگیرد. بلکه معلم باید او را هدایت کند که نظریه های علوم مختلف را دوباره کشف نماید .

کاملا طبیعی است که بپرسیم این مشخصه های ساختار گرایی چگونه به هم مرتبط می شوند؟ برای یک یادگیرنده داشتن نقش فعال موضوع اصلی است و درعمل جنبه های اجتماعی و خلاقانه ای با این نقش همراه اند. اما منطقا لازم نیست که یادگیرنده فعال الزاما دو مشخصا دیگر را هم داشته باشد. معلم می تواند تجربیات یادگیری را به روش فعال به گونه ای سازمان دهی کند که مستلزم درگیر شدن دانش آموز در یادگیری مفاهیم به صورت اجتماعی یا خلق و نوآوری نظریه ها و دیدگاه ها نباشد.

الگوی تدریس ساختار گرایی

۱- انسانها می توانند هر چیزی را بیاموزند به شرط آنکه بتوانند آنها را در ذهن خود معنا دار سازند.

۲- ساخت گرایان می گویند ذهن اساس و ابزار تعبیر و تفسیر رخدادها .اشیا و چشم اندازهای جهانی است.

۳- یادگیرندگان به کمک معلم اندیشه های خود را پیراسته می کنند و مهارتهایشان را بهبود می بخشند.

۴- انسانها براساس ساختهای ذهنی خود که باورها .اعتقادات و دانش آنهارا دربر می گیرد به تفسیر هستی می پردازند.

۵- ساخت گرایان براین باورندکه واقعیت به مفاهیمی گفته می شوند که شخص آنها را از جهان ساخته است.

درتدریس باید تاکید برتعامل بین یادگیرنده وآینده او باشد نه بر ایجاد کنش و واکنش بین یادگیرنده وگذشته بزرگسالان. خرد و استدلال بزرگسالی آینده شناسی خوبی برای رشد وتعالی یادگیری بنا نمی نهد.

یادگیرندگان اطلاعات را در زمینه تجارب خود تفسیر می کنند.تفسیر آنان هر چه باشد مسیری فرد گرایانه است .لازم به یادآوری است که مواد آموزشی که معلم به صورت عینی برای یادگیری طراحی می کند دانش آموزان آنها را درقالب تجارب و دانسته های خود تفسیر خواهند کرد ومتناسب با نیاز زمینه ها و علاقه شخصی به ساختن معنای ویژه خواهند پرداخت . ساخت گرایان توصیه می کنند که به جای تلاش برای مجسم کردن ساختی از یک واقعیت بیرونی برای یادگیرندگان باید به آنها کمک کرد تا خود به تجسم معناداری از دنیای بیرونی دست یابند.

مفاهیم اساسی الگوی تدریس ساختارگرایی

  الگوی تدریس حاضر بر مبنای چند مفهوم اساسی استوار است.یکی ازمفاهیم مفهوم ساخت است. منظور از ساخت شبکه درهم تنیده ای ازمفاهیم است.مفاهیم مربوط به یک حادثه یا رخداد و یک نظام دانش شبکه ای مفهومی را شکل می دهند.ساخت گرایان بر این باورند که یادگیرنده باید به صورت آگاهانه و به منظور معنا بخشیدن به انواع پدیده های هستی ساختهای ذهنی ایجاد کند.انسانها براساس ساختهای ذهنی خود که باورها اعتقادات و دانش آنها را دربر می گیرد به تفسیر هستی می پردازند.بنابراین از نظرساخت گرایان انسانی موفق است که بتواند واقع بینانه ترین تفسیر را از هستی داشته باشد. دانش سازی یا ساخت دانش مفهوم دیگری است که نقش اساسی درنظریه ساخت گرایی ایفا می کند.دانش سازی به معنای تولید ذهنی اطلاعات است.نظام یادگیری مبتنی بر ساخت گرایی اطلاعات یا دانش ویژه ای را برای یادگیرنده تجویز    نمی کند.بنا بر نظریه ساخت گرایی دانش اموز باید مسولیت یادگیری و طرز یادگیری خود را برعهده گیرد.

افزون بر این گفته شده است که دانش آموز خود باید به امتخاب یا تدوین راهبردهای یادگیری اقدام کند و اهداف یادگیری را معین سازد.یکی دیگر از مفاهیمی که توجه بیشتر روانشناسان وفیلسوفان ومربیان تعلیم وتربیت را به خود جلب کرده واقعیت است.واقعیت درنظریه ساخت گرایی به آنچه که درجهان ودرمکان خاص وخارج ازذهن انسان است اطلاق نمی شود.ساخت گرایان براین باورند که واقعیت به مفاهیمی گفته می شود که شخص آنهارا از جهان ساخته است.بر این اساس نقش معلمان درحوزه تدریس دگرگون می شود به این معنا که آنان وظیفه دارند باورها وتصمیمات ویژه یادگیرندگان را مورد حمایت قرار دهند.

مراحل اجرای الگوی تدریس ساخت گرایی

  ازنظر طبقه بندی،روش ساخت گرایی جزو روش های فعال واکتشافی است که بر تولید،کنترل وتعمیم دانش تأکید می کند.این الگوی تدریس از پویاترین و کارآمدترین،الگوهای تدریس است که در بسیاری از کلاس های دنیا با موفقیت درحال اجرا است.مراحل اجرای الگوی تدریس حاضر در5 مرحله برنامه ریزی و اجرا می شود؛ مراحل مورد نظر عبارت اند از:

1- درگیر گردن Engaging : این مرحله برای جلب توجه کلاس به موضوع مورد آموزش و ایجاد هیجان و انگیزش در فراگیران طراحی شده است. یک سؤال جالب، یک داستان نیمه تمام، یک عکس خوب، ارائه یک فعالیت مناسب علمی و یا ... می تواند مورد استفاده معلم قرار گیرد. در این مرحله لازم است معلم زمینه و انگیزه لازم را برای پی گیری موضوع در فراگیران برای شروع فعالیت فرآیند یادگیری ایجاد نماید تا با شروع مناسب شوق آن ها را برانگیزاند.

2- کاوش Exploration : منظورازکاوش درنظام ساخت گرایی جستجوی راه هایی برای دانش سازی است. یادگیرنده با استفاده از همه حواس خود برای ساخت دانش تلاش می کند. بخشی از دانش سازی در طی فرایند کاوش صورت می گیرد. کاوشگری از طریق همیاری بیشترین سودمندی را در بر دارد. بنابراین توصیه می شود همیاری را درفعالیتهای کاوشگری تشویق کنید و دانش آموزان را برای طرح سوال و پاسخگویی به سوال های طرح شده راغب سازید.

3- توصیف Explanation : در این مرحله معلمان با دانش آموزان به تعامل می پردازند تا دیدگاههایی را که عرضه می شود دریابند . معلمان باید برای برقراری تعاملی اثر گذار به طرح سوالهای مربوط و متناسب با مرحله نخست بپردازند. وظیفه دیگر معلمان این است که یادگیرندگان را یاری کنند تا باور ها و اندیشه هایی را که از طریق کاوش شکل داده اند با دیگران در میان بگذارند .به دیگر سخن فراگیران باید دیگران را در یافته های خود سهیم کنند.

4- شرح و بسط (گسترش) Elaboration : معلمان در این مرحله به دانش آموزان کمک می کنند تا به گسترش فعالیتهای ذهنی وحرکتی یا مهارتهای خود بپردازند .یادگیرندگان به کمک معلم اندیشه های خود را پیراسته می کنند و مهارتهایشان را بهبود می بخشند. معلم در این مرحله به ارائه دانش می پردازد تا اندیشه های فراگیران پربار شود و مهارتهای آنان فزونی یابد.

5- ارزشیابی Evaluation : معلم باید یافته های دانشی و مهارتهای اکتسابی و کیفی سازی دانش آموزان را بیازماید تا از تغییرات به وجود آمده در تفکرات و میزان تسلط بر مهارتها آگاهی یابد و بازخوردی هم به فراگیران عرضه کند. بهتر است در سنجش آموخته ها و تولیدات دانش یادگیرندگان از سوالات تفکر برانگیز استفاده شود . افزون بر این دانش آموزان باید به مرحله ارزشیابی نیز هدایت گردند.

اصول و کاربرد الگوی ساخت گرایی در تدریس و تربیت در جدول زیر ارائه شده است :

اصل

کاربرد در تدریس و تربیت

تغییر مفهومی وقتی رخ می­دهد که دریافت نادرست شاگردان، قبل از آغاز تدریس درست آن مفاهیم، برای آنان شناخته شود. 

باید دقت کنیم و ببینیم دریافتهای نادرست شاگردان از مفاهیمی که قرار است به آنان آموزش داده شود چیست. 

شاگردان وقتی به تجدیدنظر در باورهای کنونی خود  راجع به جهان می­پردازندکه در بارة نادرستی مفاهیمی که در ذهن دارند متقاعد شوند. 

می­توانیم به شاگردان نشان دهیم که دیدگاههای جدید با دیدگاههایی که آنان در ذهن خود دارند چه تعارضهایی دارد. 

شاگردان را باید ترغیب کرد که تفسیرهای درست از پدیده­هایی که مشاهده می­کنند به­دست آورند. 

باید استدلالهایی را به شاگردان ارائه کنیم که خودشان بخواهند در چگونگی تفکر به موضوعات تجدیدنظر کنند. 

برخی از بدفهمیهای شاگردان ممکن است، با وجود تدریس مطالب درست، همچنان در ذهن آنان باقی بماند. 

باید هم در جریان تدریس و هم پس از تدریس مراقب چگونگی فهم شاگردان از مسائل باشیم. 

برای درک بهتر این الگوی تدریس ، درس نسبت وتناسب از کتاب ریاضی اول راهنمایی بر اسا س این 5 مرحله آموزش داده می شود.

مرحله اول:

در آموزش درس نسبت وتناسب معلم می تواند با پیش بینی که از جلسه قبل انجام می دهد از هر گروه بخواهد تا طرز تهیه یک نوع شیرینی یا یک نوع غذا را با مقدار مواد اولیه لازم با خود به کلاس بیاورند و در غیر این صورت می تواند با کتاب آشپزی وارد کلاس شود؛ مواد لازم برای تهیه یک غذا را از روی آن بخواند . همچنین همراه داشتن وسایل لازم برای تهیه غذا - یا برای انجام فعالیت کلاسی ( یک لیوان،یک پارچ که چهار برابر لیوان گنجایش داشته باشد. مقداری آب وشربت غلیظ) نیز می تواند در جلب توجه دانش آموزان به درس موثر باشد.

 مرحله دوم :

در این مرحله که مطالعه بعد از انگیزه می باشد معلم از گروه ها می خواهد تا به فعالیتی که انجام می دهند دقت کنند. لیوان را پر از آب کنید و آن را درپارچ خالی کنید. چهار بار این عمل را انجام دهید تا دانش آموزان مشاهده کنند که آب موجود در پارچ چهار برابر آب لیوان است. لیوان را هم پر از آب کنید .  2قاشق چایخوری شربت غلیظ در آب حل کنید . از دانش آموزان بپرسید نسبت آب لیوان به شربت چیست؟ سپس 8قاشق چایخوری شربت غلیظ در پارچ بریزید وآن را در آب حل کنید.از دانش آموزان بپرسید نسبت آب پارچ به شربت چیست؟ بپرسیدکدام شربت شیرین تر است. شربتی که در لیوان درست شده یا شربتی که در پارچ است؟ همه ی گروه ها فعال و به جستجو و مطالعه مشغول هستند. در تمام لحظات گروه یادداشت برداری می کند.اطلاعات خود را یادداشت می کند وبا استفاده ازکتاب جدول تناسب زیر را تشکیل می دهند.

5

2

3

4

1

تعداد لیوان آب

........

..........

........

8

2

تعداد قاشق شربت

اجازه دهید دانش آموزانی که برای تشخیص شیرین تر بودن شربت می خواهند شربت را بچشند این کار را انجام دهند. حتی درحین انجام فعالیت می توانید مقدار بیشتری شربت درست کنید و همراه هم میل نمایید. گروه ها می توانند برای آنچه از خانه آورده اند جدول تناسب تشکیل دهند . وموارد خواسته شده را بیابند. در واقع ایجاد و تقویت هماهنگی مغز و دست در حین کسب تجربه از اهداف مهم این مرحله است. این مرحله به دانش آموزان در ایجاد یک قالب و چهارچوب فکری برای تشکیل مفاهیم جدید کمک می کند.

در این مرحله معلم نقش راهنما دارد.

مرحله سوم:

در این مرحله معلم باید رشته ی کار را به دست دانش آموزان بدهد. دانش آموزان برای کار و فعالیت انجام شده توضیح منطقی و مستدل ارائه می دهند و به توصیف مشاهدات می پردازند. بحث بین دانش آموزان آغاز می شود. بچه ها سعی می کنند از معلم سؤال کنند. ولی معلم پاسخ نمی دهد و می خواهد بچه ها رابطه بین کسرها را بیابند. وجدول کمیت های متناسب و کمیت های غیر متناسب را تفکیک کنند.

 مرحله چهارم:

بچه ها خوشحال هستند و چون با انگیزه کار را شروع کرده اند اطلاعات زیادی به دست آورده اند. آنها به کتاب آشپزی، ماشین حساب و ... مراجعه می کنند. معلم فقط به بچه ها راه جمع آوری اطلاعات را یاد می دهد و نشان می دهد که چگونه می توانند خودشان مشکلات را حل کنند. در این مرحله مثال های اضافی و موارد بیشتری درباه مفاهیم اصلی درس ارائه می گردد و از دانش آموزان خواسته می شود تا از آموخته ها و یادگیری های قبلی برای گسترش و بسط و تعمیم به دیگر مفاهیم استفاده کنند(مفهوم کمیت های سرانه در یک جامعه مثل درآمد سرانه و ارتباط آن با تناسب، رابطه ی موقعیت یک عدد در جامعه با میزان تلاش و تقسیم کردن امکانات ) و به این ترتیب در این مرحله معلم خوشحال است که بچه ها را برای تلاش بیشتر و بررسی دقیق تر هدایت کرده است.

مرحله پنجم:

ارزشیابی مستمر در طول انجام فعالیت و از مرحله اول آغاز شده است. در این مرحله برای ارزشیابی پایانی معلم می تواند از یک روش بسیار جالب استفاده کند به این صورت که از هر گروه بخواهد گزارش کاملی از طرح وفعالیت انجام داده ارائه کنند. سپس گزارش را دراختیار گروه دیگر یا حتی کلاس دیگر قرار دهد تا بر اساس توصیفی که درگزارش شده برای آن جدول تناسب تشکیل دهند.یا مقادیر خواسته شده را بیابند. سپس به مقایسه بپردازند و با توجه به راهنمایی معلم برای هر مورد نمره منظور نمایند. حتی یک نوع خود ارزیابی می تواند صورت گیرد و خود گروه بر اساس معیارهای تعیین شده از سوی معلم تشخیص خواهند داد که نسبت مواد اولیه تا چه حد کامل بوده است و این بستگی به انتظار معلم و نوع ارزشیابی دارد.

به طور کلی الگوی 5E در افزایش سواد علمی در ریاضی و دروس دیگر کاربرد دارد و بسیار موفق بوده است.

نتیجه گیری

  ساختار گرایی روش تدریسی  به شمار می رودکه قابل کاربرد برای کلیه دانش آموزان می باشد.روشن است که اشخاص به طرق گوناگون می آموزندوساختارگرایی نیازهای دیداری، شنیداری و یدی فراگیران را تأمین می کند.تأکیدبر فراگیر یا دانش آموزمحوری مشخصه ی اصلی این فرآیند به شمارمی رود.این روش فراگیران را تشویق می کند تا اکتشاف کنند، بیاندیشند و مفاهیم را بدون اینکه لازم باشداز حفظ کنند، بفهمند. دراین روش معلم به عنوان تسهیل کننده ی روند آموزش عمل می کند تا اینکه مقابل دانش آموزان بایستد، مطالب درس را بخواند وحقایق را تکرارکند. او سؤالات باز پاسخ مطرح می کند و منتظر می ماند تا فراگیران تجربیات خودرا روکنند. معلم دانش آموزان را راهنمایی می کند ولی جوابی راکه به دنبالش می گردد را هرگزبه زبان نمی آورد. دراین روش به کسانی هم که ازاعتماد به نفس پایینی برخوردارند اجازه اظهار وجود می دهد. مشارکت فعال فراگیران درامرآموزش ویژگی اصلی این روش است. دراین فضا فراگیران تشویق   می شوند تا سؤال کنند و از جریان تدریس لذت ببرند.

  ساختارگرایی چیزی فراتر ازیک روش تدریس است.این روش به دانش آموزان کمک می کند تا مهارتهایی را کسب نمایند، که درزندگی روزمره به کار می آید، درحل مسئله به ایشان یاری می رساند، به همکاری و همیاری دیگران نیازمند است و باعث می شود نقش مهمی درآموزش به عهده گیرند.

  معلم به جای طرح درس باید بر طراحی آموزش تمرکزکند. براین اساس تنهاراه واقعی آموزش ساختن دانش جدید توسط فراگیراست نه خواندن یا دیدن و تمرین کردن و نه شنیدن ازناحیه ی معلم. تشکیل و ساخت دانش نیاز به فعالیت هدف مند و جدی دارد، به عبارت دیگر دانش ساخته می شود، انتقال داده   نمی شود.